Baharlı Dede Rıza Göyçek-Aşıq Rıza
باهارلي دده ريضا گؤيچهك (آشيق رضا باهارلي) از بزرگترين آشيق ها و شاعران مردمي دنياي ترك كه به تقريب 300 - 350 سال پيش از اين، در شهر بهار ( باهار) مركز شهرستان هنر پرور بهار (باهار) از استان آزربايجانى همدان چشم به جهان گشود و بئش بندها و اشعار تركي اش ورد زبانها است
Thursday, January 26, 2012
Wednesday, January 25, 2012
Kirpiyin oxları ciyǝrdǝn geçǝr
Hǝmǝdan vǝ Qǝzvin, Tehran, Dǝmâvǝnd
Wednesday, November 28, 2007
همايش بزرگداشت دويست و پنجاهمين سال تولد شاعر بزرگ تُرک “رضا باهارلي ” در شهر بهار آزربايجان
به همت انجمن ادبي حضرت آيت ا.. بهاري (ره) و همکاري اداره ارشاد برگزار شد:
چاپ شده در هفته نامه سينا ۰۱/۰۹/۱۳۸۶
اوستاد غولامريضا باهارلي
جواد نوري-سعيد جليلي هنرمند
مجتبي هادئي
اوتوروما قاتيلانلار
حواشي همايش :
ـ مجموعه برنامههاي اين مراسم ، از اعلام برنامهها گرفته تا سخنرانيها ، تماما به زبان ترکي بود که اين امر استقبال شايان توجه حضار را بدنبال داشت .
ـ عدم حضور مسئولين اجرائي دعوت شده ، از جمله اعضاي شوراي شهر و فرماندار ، مورد گلايه مسئول انجمن ادبي آيت ا… بهاري قرار گرفت که مسئول اداره ارشاد بهار مقصر اصلي در عدم حضور فرماندار بهار را مسئولين ارشاد دانست . وي گفت : قبلا اين برنامه با ايشان هماهنگ نشده بود و مهندس ضرابي به دليل شرکت در جلسه اي ديگر از حضور در اين محفل عذرخواهي نموده است .
ـ تنها مسئول مدعو شرکت کننده در اين مراسم “علي اصغر شيري” شهردار بهار بود که بعد از سخنراني مجتبي هادئي مراسم را ترک کرد ! .
ـ شعراي جوان مهمان که از شهرهاي اردبيل و تبريز در مراسم شرکت کرده بودند با شور و حرارات بيشتري شعرهاي خود را قرائت کردند و مکررا مورد تشويق حضار قرار گرفتند .
ـ مجري مراسم آقاي “مهدي طراوتي توانا” بود که با تسلط قابل تقدير ، با زبان مادريمان ترکي برنامه ها را هدايت کرده و به فراخور، “بئش بند”هايي از آشيق “رضا باهارلي” و اشعار ترکي ديگر قرائت مي کرد .
ـ به هنگام اجراي موسيقي ترکي آشيقي توسط آشيق “فرج ا… زارعي” (از آشيقهاي شهرستان بهار) شرکت کنندگان در همايش با تلفن هاي همراهشان اقدام به فيلمبرداري کردند و برنامه ايشان بارها به خاطر تشويق هاي ممتد حاضرين با وقفه روبرو شد .
ـ اگر چه زمان برنامه ها تا ساعت ۵ عصر پيش بيني شده بود، اما بدليل کثرت مطالب و استقبال مردم، مراسم تا ساعت ۱۸:۳۰ ادامه يافت.
بهار ـ خبرنگار سينا
همزمان با ميلاد مسعود حضرت امام رضا (ع)، طي مراسم با شکوهي، دويست و پنجاهمين سالگرد تولد شاعر بزرگ ترک “آشيْق رضا باهارلي” در زادگاهش شهر “باهار” (بهار) گرامي داشته شد.
در اين مراسم باشکوه که با حضور شعرا، آشيق ها، فرهنگيان، دانشجويان و اقشار مختلف شهرستان هاي ترک نشين استان همدان و نيز شاعراني از شهرهاي تبريز و اردبيل، با همت انجمن ادبي حضرت آيت اله بهاري (ره) و همکاري اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي بهار، در محل “کانون فرهنگي، تربيتي ميعاد” اين شهرستان برگزار شد، پس از تلاوت آياتي از قرآن کريم، سيد مجتبي هادئي عضو سابق شوراي شهر بهار و دبير بازنشسته آموزش و پرورش طي سخناني به زبان مادريمان ترکي مطالبي در رابطه با ادبيات و شعر و موسيقي، ويژگي هاي اشعار ترکي آشيق رضا باهارلي، نقد چاپ ديوان آن آشيق بزرگ (که اخيراً در شهرستان بهار با تلاش آقايان جواد نوري و سعيد جليلي هنرمند منتشر شده است)، عدم توجه و حمايت مسئولين فرهنگي و ذيربط از زبان و ادبيات و موسيقي شهرستان و … بيان نمود.
وي در قسمتي از سخنانش که ترجمه فارسي آن از نظر مي گذرد اظهار داشت : من قصد دارم در اين محفل به زبان ترکي صحبت کنم و اگر عرايضم را با اين زبان شيرين و ريشه دار بيان مي نمايم به اين علت نيست که زبان فارسي نمي دانم بلکه علتش اين است که اعتقاد دارم که بايد زبان مادريمان ترکي را پاس بداريم و در زنده نگه داشتن آن بکوشيم .
وي با اشاره به اينکه اداء مطلب، ارائه تعريفي از ادبيات را ايجاب مي کند اظهار داشت: براساس تعاريفي که از سوي ادبا بعمل آمده، ادبيات مجموعه اي از عناصر گوناگوني است که اولين آن، عنصر “زبان” است يعني زباني که به آن تکلم مي کنيم. دومين عنصر موسيقي است که رابطه تنگاتنگي با “زبان” دارد. سومين عنصر از عناصر ادبيات، فکر و انديشه است و چهارمين آن، تخيل و پنجمين آن احساس و عاطفه مي باشد.
هادئي در ادامه گفت: جهان بيني و طرز تفکر “باهارلي رضا” منبعث از فرهنگ قرآني است و صدر و ذيل اشعار ترکي او، مويد آن است که وي اهل علم و دانش و مانوس با فرهنگ قرآني و ادبيات عرفاني مان بوده است. وي با اشاره به لزوم شناساندن مفاخري همچنين “آشيق باهارلي رضا” به جامعه اظهار نمود: باهارلي رضا عارف دلسوخته اي است که در شناساندن مقام وي به مردممان اجحاف فراواني صورت گرفته بطوري که بسياري آنگونه که بايد، ايشان را نمي شناسند.
اين فرهنگي دلسوز و کارشناس ادبيات بهاري ، ضمن تقدير از آقايان نوري و جليلي هنرمند در گردآوري و نشر مجموعه اشعار باهارلي رضا به بعضي اشکالات و نقائص اين مجموعه چاپ شده اشاره کرد و اظهار داشت: به لحاظ انتقال شفاهي و سينه به سينه اشعار باهارلي رضا از گذشته اي نسبتاً دور به ما توسط ناقلين غير مسلط به ادب ترکي، اشکالاتي در قوافي و رديف ها به بعضي “بئش بند”هاي باهارلي رضا تحميل شده که لازم است در چاپ هاي بعدي ديوان آن مرحوم رفع گردد، ضمن اينکه اين مجموعه چاپ شده از جهت عدم رعايت قواعد دستوري و املائي زبان ترکي داراي اشکالات و نقائصي است که بايد مورد توجه و عنايت قرار گيرد.
عضو سابق شوراي شهر بهار در ادامه با تاکيد بر اينکه برگزاري اين قبيل برنامه ها بايد تداوم يابد از عدم حضور بعضي از مسئولين در اين مراسم انتقاد کرد و گفت: دستگاههاي فرهنگي، بهاي لازم را به ادبا و شعراي ما نمي دهند. هم اکنون شعرايي در شهر و شهرستان بهار وجود دارند که با وجود مقام بلندشان در شعر و هنر در کمال گمنامي به سر مي برند و متاسفانه پس از فقدان آنان دريغشان را خواهيم خورد.
وي افزود: چرا مسئولين و دستگاههاي فرهنگي شهرستان بهار به سراغ چنين افرادي نمي روند و براي شناساندن منزلت ايشان به جامعه تلاش نمي کنند؟ در رأس اينگونه نخبگان ادبي و هنري، آقاي غلامرضا بهاري است که شعراي معروف استان همدان بارها نزد بنده اذعان کرده اند که در هر محفل شعري که ايشان حضور داشته باشد، شعرها با احتياط و دقت خوانده مي شود. آيا غير از اين است که غلامرضا بهاري، يک “باهارلي رضا”ي زمان ماست؟ چرا نبايد ديوان اشعار آقاي غلامرضا بهاري تاکنون چاپ شده باشد؟ ديوان اشعار ايشان، فرهنگ کامل “بهار” ماست و دستگاههاي متولي بايد در اين زمينه مساعدتهاي لازم را بعمل آورند.
وي در خاتمه اظهار داشت: از سال ۱۳۷۲- که ما انجمن ادبي حضرت آيت اله بهاري (ره) را تشکيل داديم ـ تا به امروز، حدود ۵ بار اين انجمن به تعطيلي کشانده شده است و لازم است بررسي شود که چرا حمايت کافي بعمل نمي آيد.
درادامه اين مراسم شاعر برجسته معاصر استاد غلامرضا بهاري (باهارلي) تعدادي از اشعار ترکي خود از جمله بند هايي از منظومه ترکي “قوجه باهار” و شعر “دانيبسان آناديلين” را براي حاضرين قرائت کرد که با استقبال و تشويق گرم حضار روبرو شد :
دانيبسان آناديلين
من ائللرين ، بوغازدا بوغولموش سؤالييام
من اؤلکهمين شفقده باخان آي هيلالييام
سن بير قارانليغا سيخيليب ، دويغو دويمايان
من ، دان زاماني ، آيدا قوپان گون خيالييام
بير کاسه آشدان اؤترو ، دانيبسان آنا ديلين
مندنده ايستهمه ، کي گليب کاسه يالييام
سن قوردا قويروغون سيخان ايت، من ده بير قوزو
يئتمز سَسيم چوبانا ، سورومدن آرالييام
مندن اگر اؤز ائللريمه سَس يئتيشمهيير
اؤز بختيمين ، اويوندا جيريلميش قاوالييام
چوخدا گؤوَنمه شهريده، قصرين هاوالى دير
من سَس وئرَرسَم ائللره ، سندن هاوالييام
نَه اوز وئريب زمانه ده، کي کيمسه سؤيلهمير
هاردا ائويم ، نَه يئرده ائليم ، يا هارالييام
آديم “باهارلي”، يوردوم آدين ايستهسَن ، “باهار”
“تؤرک ” اوْغلويام، “اوغوز”لارين ايتگين ماحالييام
“قوْجَه باهار”
منظومه سيندن نئچه بند :
“باهاريم” شانلي دياريم ، “همدانين” بَهبَهگي
چيرپينير سَندَه حَلَه شانلي عارفلَر اورهگي
اَتهگين گوللَرينَه قيسقانار ” الوند” اته گي
اَتهگين گوللري عارفلريميز مقبريدير
گؤلشنين گوللرينين دَه شهدا پَرپَريدير
“باهاريم” آي کيشيلَر يوردو محبّت قوْجاغي !
سؤنمَهييب سَنده حَلَه قوْرخماز اَرَنلر چيراغي
دي گؤروم هاردا يانارميش ائليمين ايلک اوْجاغي
گئديم اوْ اؤلکهدهکي داغلارا تعظيم ائلَهييم
بير قوجاق گول گَتيريب شهريمَه تقديم ائلَهييم
” باهاريم ” کيم اوْ زامانلار اوْبا سالديردي سَني
کيم آدين قوْيدو زامان عَرشينه قالديردي سَني
کيميدي سِکه کيمي اؤلکهده چالديردي سَني
کيم سَنه قازدي کريز ، بَسلَدي گول باخچالاري
سولارين آخدي ، بوتون تاريخَه يازدي باهاري
باغي ـ بوستانيوَه دائم آچيب ” الوند ” قوْجاق
باش اَگيب شأنيوَه هيبتلَه دوروب ” آلما قولاق ”
باش قوْيوب باغلاريوين کؤلگَهسينَه “چوْخلي بولاق”
هَر سَحَر ، دان زاماني ، اولدوز اَنَهر چؤللَريوَه
گون ساچار لعلي ـ زومّرود سَپَهلَر گوللَريوَه
” قوْجَه باهار” قوْجاغيندان پَر آچيب اوچمالييام
يوکسَهليب آيري اوْفوقلاردا قاناد آچمالييام
بير گونَشتَک زامانين هَر يئرينَه ساچمالييام
گونش اوْلسامدا مَنيم شانلي چيخاريم سَن اؤزون
باتار اوْلسامدا گَنَه غَملي باتاريم سَن اؤزون
تا مؤذّن وئرَهر آفاقَه صَلاتيلَه صَلا
“بهاري” گنبدينَه جلوه وئرهر پَرچمِ ” لا ”
گون ساچار مَقبرهسيندَن وئريلَر شَهرَه جَلا
سانکي بو مَنظره بير جلوَهلي جَنّت باغيدير
اوز قوْيون مَقبرينَه ايندي زيارت چاغيدير
تا ” علي” دَرگهينين اوْلدو جَوارينده مُقيم
اوْلدو درياي کراماتده بير دُرِّ يَتيم
وئردي عرفاندا “شَوَندي” لَقَبين : “شيخ حکيم”
سؤيلهدي : حوزَهدَه اصحابَه حکيمدير “بهاري”
چونکي حکمَتلَه هَر انسانَه نَديمدير “بهاري”
“اصغري”لَر گؤگونون اولدوزو پارلاقدي حَلَه
“سيّد ابراهيم” فرخندهسِيَر ، ساغدي حَلَه
عُرَفا اؤلکهسينَه چشمَهلي بير داغدي حَلَه
“سيّد اسماعيل” اوْنون خَلقَه دوشَن کؤلگَهسيدير
کؤلگَهنين اوجي ـ بوجاغي همدان بؤلگَهسيدير
“اصغري”لَر اوْجاغي آيتِ حَق “سيد شُکور”
اوْ آچيق بارگهيندَن سَپَهر اطرافينَه نور
گَل بو دَرگاهَه گَتير دَرديوي ، قَلبينده حضور
بيل کي بو مقبَرهدَن دَردلَره دَرمان يازيلار
بو اوْجاق ايچرَه ، کدَرلَر اورَهگيندَن قازيلار
“رَضا باهارلي” ، “تئليمخان” کيمي بير شاعر ايميش
شعردَه سانکي اَزلدَن ـ اَبَدَه ناظر ايميش
يئري ـ گؤگدَن سؤز آچاندا قَلَمي فاخر ايميش
سينَهلَرده ييغيليب غُصّه کيمين قالدي سؤزو
شعرينين دَردلي اورَهگلَردَه حَلَه واردي ايزي
” زَکي”نين قوْشمالاري ، ظولميلَه دائم دؤيونَهر
“زَکي باهارلي” ، “رَضا”نين لَقبيندَن اؤيونَهر
شَهريمين کيمليگي بو ايککي شاعردَن سؤوونَهر
تورکيلَر باخچاسينين شانلي “زَکي” بير گؤلودور
“رَضا” گول باخچالارين هَم گولو هَم بولبولودور
طالعيم يازدي اَزَلدَن کؤلَه ، نامَردَه مَني
دردي ـ غم لشگرينَه ائيلَهدي سَرکرده مني
بير عُقابَم کي ساليب قَحبَه فلک دردَه مني
طَبعيمين قارتالينا اوچماغا گؤگلَر دار اوْلوب
قارقالاردان چَکينَرکن ديديگيم قار ـ قار اولوب
بيري دونيايَه گونَش تَک گَليب آفاقَه ساچار
بيري دونياني اوُتوب آجدي گَنَه آغزين آچار
بيري آصلان کيمي داردا ، بيري دار گوندا قاچار
دونيانين مؤشگول آچان ، ايش آشيران مَرديدَه وار
ايش باشيندا گؤزو ـ دار ، حکهلي نامَرديدَه وار
تورکم ، اؤز تورکلويومون آدينا قَلبيم دؤيونَهر
چنلي “اَلوند” چاتيب عَرشَه بو ديلدَن اؤيونَهر
“همدان” بؤلگَهسي ، تورک عَنعَنهسيندَن سؤوونَهر
“همدان” بؤلگهسينين کولتورو اَن تورک اوْجاغي
خلقينين اؤلکهدَه هَر تورکه آچيقدير قوْجاغي
آنگاه آقاي “جواد نوري” مسئول انجمن ادبي آيت ا… بهاري (ره) نکاتي پيرامون غناي علمي اشعار مرحوم “باهارلي رضا” را ياد آور شد و در خصوص تحمل مشقات مختلف براي چاپ ديوان اشعار آنمرحوم گفت: اگر چه براي چاپ ديوان مرحوم آشيق رضا باهارلي مبلغ پانصد هزار تومان از سوي اداره ارشاد شهرستان بهار کمک و مساعدت شد اما براي تامين بقيه هزينه ها مشقات زيادي کشيديم تا اين ديوان چاپ شود.
وي با بيان اينکه اين ديوان متعلق به همه مردم شهر بهار و به ويژه کساني است که در جمع آوري اشعار آن به ما کمک کردند، افزود: متأسفانه براي چاپ کتب انديشمنداني چون “باهارلي رضا” حمايتهاي لازم صورت نمي گيرد بطوريکه به عنوان نمونه حتي مسئولين براي برگزاري اين قبيل برنامه ها نيز اهميتي قائل نيستند و شما به وضوح شاهد عدم حضور آنها در اين محفل هستيد.
وي تاکيد کرد منابعي که مي توانيم براي پي بردن به پيشينه تاريخي شهر و انديشمندانمان به آنها رجوع کنيم با اندک سرمايه اي قابل گرد آوري و احياء هستند، اما، متاسفانه اراده اي وجود ندارد که اين مهم را مورد توجه قرار دهد. وي از سرقت سنگ قبرهاي قديمي و قيمتي اموات در گورستان شهر بهار به عنوان نمونه اي کوچک ياد کرد که مي توان به راحتي از آن پيشگيري کرد .
جواد نوري افزود: با اينکه کسي فيزيک چهره اشخاصي نظير ميرزاده عشقي، بوعلي سينا، حافظ و … را نديده، ليکن تنديسهايي از آنها ساخته و در خيابانها نصب مي کنند، اما متاسفانه در شهر بهار هيچ اقدامي براي ساخت مجسمه “آيت الله شيخ محمد بهاري”، “آيت الله شيخ محمد باقر بهاري”، مرحوم “باهارلي رضا” يا … به عمل نمي آيد، اما براي ساخت يک مجسمه از حيواني مثل شير که هيچ سنخيتي با جغرافيا، تاريخ، فرهنگ و اداب و رسوم منطقه ندارد، مبالغ هنگفتي را هزينه مي کنند.
وي با بيان اينکه اي کاش جناب “آقاي شيري” شهردار محترم تا پايان برنامه در جلسه حضور پيدا مي کردند و اين سوالها را شخصاً پاسخ داده و روشنگري مي کردند، تأکيد کرد: انتظار داريم مسئولان محترم حداقل يکي از خيابانهاي مهم شهر بهار را بنام استاد مرحوم “باهارلي رضا” مزين نمايند.
در ادامه اين مراسم حسين عطايي مدير اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان بهار طي سخنان کوتاهي، نفس برگزاري مراسم يادبود براي فرهيختگان عرصه علم و فرهنگ را در شناساندن آنها به جامعه بسيار موثر دانست و با بيان اينکه “متأسفانه بودجه لازم به عرصه فرهنگ اختصاص نمي يابد”، افزود: مجموع بودجه اي که در طول سال براي برگزاري محفلهاي فرهنگي و هنري و انجام برخي کارهاي فرهنگي به ارشاد اسلامي بهار اختصاص مي يابد ۳ ميليون تومان است که با اين رقم اندک نمي توان کار مهمي انجام داد.
وي اضافه کرد اينکه چرا در شهري مثل بهار که شخصيتهاي فرهيخته اي مثل آيت ا… بهاري (ره) دارد نماد يک شير را در ميدان اصلي آن درست مي کنند، سئوالي است که بنده بارها در جلسات آن را مطرح ساخته و پاسخي براي آن دريافت نکرده ام.
عطايي با تجليل از مقام فرهنگي استاد غلامرضا بهاري و اظهار تأسف از اينکه ديوان شعر ايشان تا کنون به زيور طبع آراسته نشده است، گفت: بنده حاضرم با هزينه هاي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي ديوان اشعار ايشان را در اسرع وقت چاپ کنم و در اينجا براي چاپ اين کتاب متعهد شده و قول مساعد مي دهم.
به گزارش خبرنگار ما بعد از سخنان مسئول اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي، “فرج ا… زارعي” از آشيْق هاي شهرستان بهار با بهره گيري از اشعار مرحوم « باهارلي رضا » به اجراي موسيقي ترکي آشيقي با ساز “چؤگور” پرداخت و در ادامه “دُومان قاراداغلي” شاعر جوان تبريزي شعري از شاعران آزربايجان با عنوان «کامان بيزي اينجيدير» را براي حضار قرائت کرد :
کامان بيزي اينجيدير
قانماز بيزه قان اوتدورور يوْخ سؤزوم
اوْندان آرتيق قانان بيزي اينجيدير
اوزلوگ آلتدا آي اوزونو گيزلديب
گوزگولوگون دانان بيزي اينجيدير
دوران چکير قارا پرده آغ اوسته
چالخالانير ياغي تؤکور ياغ اوسته
داغلار قدر داغ قالايير، داغ اوسته
تاريخ بوْيو زامان بيزي اينجيدير
چوْوغون بيچير گول چيچَکلي خوللاري
دومان چوکوب اوستونلهييب يوللاري
بوش چاليشماق هئيدن ساليب قوللاري
ياز باغريندا خيزان بيزي اينجيدير
بو کوْر فلک اوْخو قوْيجاق کامانا
کامان توتور قلبيميزي نشانا
لعنت گلسين بير بئلنچي زامانا
اوخدان آرتيق کامان بيزي اينجيدير
بو رَسمدير آغير اولسا يارالار
يارالارين آغريسيني يار آلار
دوشمان ووران يارا عاصم ساغالار
دوست ياراسي يامان بيزي اينجيدير
سپس «آراز آزر اوغلو» شاعر جوان اردبيلي نيز به قرائت اشعار زيباي زير ( از « قاسم صفوي » ، « يانار » و « اسماعيل جميلي » ) براي حاضران پرداخت :
آزربايجان اؤلکهسي
نه دوماندان قوْرخوم واردي، نه چَندن
نه دَنيزدن، نه دالغادان، نه سندن
سئويلهميشم بو کؤنلومه اوّلدن
بير گون گلن ، بير گون گئدر چيمَندن
آيرليغين باغرين ياريب گلميشم
سودانين غنچاسين دَريب گلميشم
دنيزين، دالغانين، دومانين، چهنين
ظاليم اورکلرين يوروب گلميشم
اوجا داغ باشيندا دومانام، چَنَم
کدَر ايله سوْلان ياشيْل چيمَنم
دوْنوبدور شاختادان اَللريم مَنيم
ائليندن ـ گونوندن آيريلان ، منم
بو دونيادا چوخ چتينليک گؤرموشم
دوْغرولوق يوْلوندا عؤمور سورموشم
شيرين ايستَکلره يئتيشمک ايچين،
مينلر آجي حسرته تئلين هؤرميشم
بولودلار باغلاييب گونَشين گؤزون
چاققاللار دانيْشيْر آسلانلار سؤزون
اورَکلرده قارانليْق يئر سالاندان
خوش گونلر گيزلهدير بيزلردن اوزون
آنا وطنيمين دؤرت ياني داغدي
گـلهجک گـونلري گـؤرونور ، آغدي
«فضولي»نين، «شهريار»ين ، «صابير»ين
اؤزلري گئتسهده، سؤزلري ساغدي
«آزربايجـان» اؤلکـهسينه تـاي اوْلـماز
ياز سوْنا چاتماسا ، داها ياي اوْلماز
اوْيانماساق بيز شيرين يوْخولاردان
غفلَتده ياتاندان بيزه هاي اوْلماز
غوربتده غريبين هاراسي واردي ؟
گؤزونون بير آغي ، قاراسي واردي
آختاريب تاپماسا اؤز ايستهديگين
گؤنلونده چوْخ دردي ، ياراسي واردي
آزربايجان
آزربايجان گؤزلريمدن آخان ياش
آزربايجان ظلم اليله سينان داش
آزربايجان غمله دوغما آرخاداش
آزربايجان گؤيدن انميش پارچا داش
آزربايجان اوزوگومده اينجه قاش
بيلميرم کي نه دانيشيم نه يازيم
کدرليدير سازيم، سؤزوم آوازيم
قيشدان کئچير چوخدا آغير بو يازيم
دوست ائدني دوشمن ائدمير منه، باخ
ائله دوست وار دوشمندن ده چوخ آلچاخ
اينتيظارين آغير دوستو، شلهسي
دوْندو قاردا حقيقتين لهلهسي
گورونمهدي دوشمنلرين تله سي
سيتم اولدو اولوسوما، ائليمه
ايللر بويو خور باخيلدي ديليمه
دده قورقود دوعاسي وار ديليمده
تارلا خاتون وفاسي وار ديليمده
مين سارانين حياسي وار ديليمده
هر کلمهسي بير دونيادي ديليمين
فولکولوري معمادي ديليمين
تاريخيمي يانليش يازدي يازاني
حاققي ساتدي يولون آزدي يازاني
حقيقتي چوخ ـ چوخ آزدي يازاني
يازدي آغي، اوزو قارا، بيلمديک
اغيار دوندو نازلي يارا، بيلمديک
ماتم گونون بايرام سانديق ائله بيز
آنلاماديق اويدوق شيرين ديله بيز
واري ـ يوخو اوجوز وثرديق يئله بيز
نه ديل قالدي، نه ده آغيز، نه دو گؤز
تحريف اولدو، دييشيلدي، دؤندو سوز
الهديلر باشيميزا قارا کول
قول چکديلر گلستانا نئچه يول
زامان بيزي ائتدي يادا مفته قول
خان ايوازيم اويدو حمزه فعلينه
چنلي بئليم دوشدو يادلار الينه
ناشي باغبان وئرمه ينله گؤلونو!
هيجران وورهر خزان کسر يولونو
اوز الينله، باغلاما اوز قولونو
فيتنهچيدير يالانچي دير بو فلک
سانما باهار اؤز اؤزونه گلهجک
ديليم ـ ديليم دوغراديلار بيزلري
کامان کيمي قاتلاديلار ديزلري
ديلي کسيب باغلاديلار گؤزلري
قوجاق ـ قوجاق اوتدوردولار قان بيزه
قويماديلار خوش کئچه بير آن بيزه
تانيماديق نه دوستو نه دوشمني
اودوزدوق چوخ اوجوز معاميلهني
تيکه ـ تيکه الدهن وئرديک وطني
نه دوستدان يارديق نه ياردان بئله
پاي وئرديق دوشمنه دياردان بئله
قورومادي گؤزوموزدن گؤز ياشي
دوشمن اولدو مين حيلهلي، بيز ناشي
ووردو بيرـ بيرينه قارداش قارداشي
هيچ زامان ديل آچيب حاققي دئمهدي
ناحاق يئره بوْغدو اوْ خان صمدي
آخدي سارام خان چوبانيم خبرسيز
داردا قالدي قوچاق نبيم هجرسيز
بير گونومده هيچ اولمادي کدرسيز
قيشيم بوران، يازيم خزان اؤتوشدو
بو دونيادا هيجران پاييما دوشدو
داشي چالدي اؤز باشيما اؤز اليم
يوْلو کسدي مين جينايت مين ظؤلوم
بابام بابک سويولدو ديليم ـ ديليم
بورا سيدير اوْدلاغالي، ياغالي
اؤزوموزق بوْ آل ـ وئرين دالالي
نه ساتيرميش نه آليرميش زامان گؤر
ساتقين اللر ائتدي بيزي تالان گؤر
بو نه ايشدي گونو گوندن يامان ، گؤر
اينديجه دير ياتا بيلمز قالخاجاق
مزاريندان ستارخانيم « ار » ساياق
قاراباغيم آلتدان ـ اوستدن تالاندي
شرفيميز آياغلارا جالاندي
شک ائديرم دئييلنلر يالاندي
قوْچ کوْراوْغلو ، خان جوانشير هني بس ؟
هايدي دئسين دليلره بير نفس!
آنا تک ، جاندان عزيزدير “آنا ديل”
بيز واريق ، وارسا وطن ، وا ايسه دوْغما ديليميز
اؤيرهنيب بيلمهليدير اؤز ديليني ائللريميز
آنا تک ، جاندان عزيزدير آنا توْپراق ، “آنا ديل”
حؤرمتين ساخلا ياشارکن ، آنالار قدريني بيل
وطنين کيمليگيدير ، وارليغينين داش تَمَلي
کيمليگين بايراغيدير هر بالانين دوْغما ديلي
“آنا ديل”دير بَزهيَن دويغولارين اوْيلاغيني
سوسلهين آرزيلاري ، سئوگي ـ سئوينجين باغيني
بولبول اؤز “دوْغما ديلي” ايله گوله سؤيلر سؤزونو
هر گول اؤز رايحهسي ايله تانيدار اؤز اؤزونو
“آنا ديل”دير داشيان لايلالارين جان داديني
“آنا ديل”دير ياشادان اؤولادينين اؤز آديني
آنا ديلدير ائلينين تاريخي ، آيدين تانيغي
يوردونون ، اؤلکهسينين آيناسي ، سؤنمز چيراغي
“آنا ديل”ده آنانين سئوگيسي ، عطري ، دادي وار
“آنا ديل”ده وطنين شانلي شرفلي دادي وار
در خاتمه “سعيد جليلي هنرمند” يکي از اعضاي انجمن ادبي آيت ا.. بهاري بيانيه همايش را قرائت کرد که با تشويق حضار به تأييد رسيد.
در بخشي از اين بيانيه با اشاره به اينکه “پرداختن به شخصيت و اشعار مرحوم “باهارلي رضا” ياد آور اين نکته است که گوشه اي از فرهنگ و هنر خفته در دل ساليان دور اين شهر کهن بيدار شده و لزوم بررسي ديگر ابعاد اين موضوع را نيز داراي اهميت مي نمايد”، آمده است: شهري با اين سابقه و تاريخ کهن احتمالاً گنجهاي بسياري در دل خود پنهان دارد که قابل کشف و شناسايي است.
در اين بيانيه آمده است: مرحوم “رضا باهارلي” يکي از ارکان هويتي اصلي و تاريخي شهرستان بهار است و اشعار وي به ما اين امکان را مي دهد که گذشته خود را مورد کنکاش قرار دهيم. اشعار رضا باهارلي به مثابه “خِرد مهاجري” است که بايد بر گردانده شود.
در بخش ديگري از اين بيانيه با اشاره به چاپ ديوان اشعار مرحوم “رضا باهارلي” تصريح شده است که جمع آوري و چاپ اين ديوان اگرچه داراي نواقص و اشکالات جزئي است، اما از آنجا که براي اولين بار در طول تاريخ اين شهرستان صورت مي گيرد نويد دهنده اين بشارت است که: افرادي از اين جامعه مهر ورزانه و در سکوت جاري دل خود به زنده کردن و باز شناسي تاريخ فرهنگ و هنر اين خطه همت گماشته اند و ادامة کار ماندگار آنها نيازمند حمايتهاي مادي و معنوي صاحبنظران و فرهنگ دوستان اين مرز و بوم خواهد بود.
در فراز پاياني اين بيانيه به لزوم اهميت دادن مسئولين اجرايي و فرهنگي شهرستان به پيشينه تاريخي و فرهيختگان عرصة فرهنگ اين شهرستان اشاره شده و آمده است: بزرگداشت ياد و خاطره بزرگان اهل فرهنگ از وظايف اصلي آحاد مختلف مردم و مسئولين محترم اجرايي و فرهنگي شهرستان است که ما انتظار داريم اين مهم مورد عنايت واقع شده و حتي الامکان با نام گذاري يک خيابان بنام مرحوم “باهارلي رضا” و ساخت مقبره اي نمادين براي ايشان، زمينه هاي ساخت مجسمه و تمثيلي از مرحوم “باهارلي”، ايجاد موزه اي براي جمع آوري و نگهداري اشياي تاريخي شهرستان و تشکيل گروههاي تحقيق براي انجام تحقيقات جامع و گسترده درباره ي فرهيختگان فرهنگي و علمي بهار را فراهم آورند.
Tuesday, October 02, 2007
آشيق ريضا باهارلي′نين شئعر ديواني چاپ اولدو
گونئي آزربايجان′ين سؤز اوستالاريندان اولان " آشيق ريضا باهارلي ( باهارلي ريضا ) " تخمينن 200 ايل بوندان قاباق ، گونئي آزربايجان′ين ان گونئي بؤلگه سي اولان " همدان " اوستانينين " باهار " شهه رينده (باهار شهريستانينين مرکزي) آنادان اولموشدور . بو تورک شاعيرين شئعرلري اسکيدن بري همدان – ساوه - زنجان خالقينين گؤنلونده و آشيقلارينين سازيلا چالينان نغمه لرينده يئر آلدوغونا باخماياراق، تاسسوفيله بوگونه دک توپلانيلماميشدير.
آمما ايندي جواد نوري و سعيد جليلي هنرمند چابالاريله بو شاعيرين بعضي شئعرلري توپلانيب و " مکنون " ياييني طرفيندن چاپ اولوبدور .
کيتاب آدي : " ديوان اشعار رضا بهاري – رضا باهارلي – "
توپلايان : جواد نوري - سعيد جليلي هنرمند
يايين ائوي : انتشارات مکنون (آدرس : بهار – باهار – شهه ري ، 17 شهريور خيياباني ، تئلئفون : 4226791 - 0812
چاپ دؤنه سي : ايلک
چاپ ايلي : 1386
ده يه ر : 1200 تومن
Wednesday, October 25, 2006
بير يورغون مارال
ائي آقالار ! گلين تعريف ائيله ييم
گلدي جاوانليغين چاغي سوووشدو
داهي گؤرمه م اوتوردوغوم مجليسي
محبوبلرين ييغيناغي سوووشدو
پاييز اولار داغلار توتار دوماني
ايمداده ايسته ره م شاه ـ ي مردان'ي
بولبول باخدي خزان گؤردو گولشني
آغلايا ـ آغلايا باغي سوووشدو
دييارلاردا دولانارديم ماه ـ ي سال
بيلمه زيديم زاوالا يئته ر كمال
يايلاغيندان قالخدي بير يورغون مارال
گؤزوم باخا ـ باخا داغي سوووشدو
ظاليم فلك قويماز من توتام قرار
ايستيره م دونيادان ائيله يه م فرار
" ريضا " دئيه ر : ناموناسيب روزيگار
دولدوروب جاميمه آغي سوووشدو
حئييف !
ائي آقالار ! مووسوم گلدي يئتيشدي
داغيلدي بولبوللر ، گولزاريم حئييف !
آلان آلدي ، ساتان ساتدي سوووشدو
باغلاندي دوككانيم ، بازاريم حئييف !
بيرجه باخين نغمه لرده نوايا
آه-ي ناله م چولغاشيبدير هوايا
حئييف درديم يئتيرمه ديم دوايا
هئيچ طبيب بيلمه دي آزاريم حئييف !
گئجه ـ گوندوز آرتار منيم آزاريم
داهي دوشمه ز دوست يولونا گوذاريم
هر كيمه باغلاديم لوطف – ي نظريم
هئيچ كيمسه بيلمه دي نظريم حئييف !
باخين گؤرون بو فلكين ايشيني
هئيچ قارداش تانيمير اؤز قارداشيني
كيمسه نه م يوخ ييغا قبريم داشيني
" ريضا " دئيه ر : ايته ر مَزاريم حئييف !
شش درـ ي جَفري آچديم اوزومه
بير آللاه'ي ، ايككي بيله ن كافيردير
يقينيمدير ، اوچ بيلميره م ابدا
دؤرد كيتاب اوخودوم معناسين بيلديم
بئيش وقتده نامازيم ائيله ره م ادا
شش درـ ي جَفري آچديم اوزومه
يئددي دريا خوش گؤروندو گؤزومه
سككيز وئرديم ، دوققوز آلديم اؤزومه
اون يئرده جانيمي ائيله ره م فدا
ييرمي'ده يئريديم ، اوتتوز'دا دوردوم
قيرخ ، اللي ، آلتميشي ، يئتميش'ه ووردوم
سكسن'ي ، دوقسان'ي ، بير گؤزده گؤردوم
ايككي يوز'ه بئل باغلامام ابدا
اوچ يوز'و ، دؤرد يوز'و ائيله ديم ازبر
بئيش يوز'ه چاتاندا اولدوم موكددر
آلتي يوز'ده باغلانيب بناـ يي بشر
يئددي يوز'ده نيدا گلدي صمدا
سككيز يوز'ده باغ ـ ي جننت آچيلدي
دوققوز يوز'ده نور ـ ي نئعمت ساچيلدي
" ريضا "دئيه ر نئچچه دؤوران گئچيلدي
بير'دن اون'ا ، اون'دن يوز'ه مين ادا
Tuesday, September 26, 2006
" ريضا " گول باخچالارين هم گولو٬ هم بولبولودور
" ريضا باهارلي " ، " تئليم خان " كيمي بير شاعير ايميش
شئعرده سانكي ازلدن ابده ناظير ايميش
يئر-ي گؤيدن سؤز آچاندا قلمي فاخير ايميش
سينه لرده ييغيليب غوصصه كيمين قالدي سؤزو
شئعرينين دردلي اوره گلرده هله واردي ايزي
" زكي " نين قوشمالاري ، ظولميله داييم دؤيونه ر
" زكي باهارلي " ، " ريضا " نين لقبيندن اؤيونه ر
شهريمين كيملييي بو ايككي شاعيردن سؤوونه ر
توركيلر باخچاسينين شانلي " زكي " بير گولودور
" ريضا " گول باخچالارين هم گولو٬ هم بولبولودور
استاد غلامرضا بهاري
« آشيق ريضا باهارلي »
تدوين: جواد نوري (باهار شهه ريندن)
(« سينا » هفته لييينين 115- نجي ساييسيندا چاپ اولموش )
گذشته و تاريخ هر ملتي، سند هويت و هستي و اصالت آن ملت است و دوام حيات سياسي و اجتماعي و فرهنگي هر ملتي نيز در سايه شناخت و پاسداشت همان گذشته و تاريخ ميسر خواهد بود. بعبارت ديگر، پشتوانه هاي تاريخي و فرهنگي هر قومي اصلي ترين محرك براي پويايي، نشاط و حيات و حركت در مسير آينده آن ملت است و ترسيم كننده افق و هدفي كه در پيش روي دارد و به هر اندازه كه اين تاريخ مغشوش و بيمار و جعلي باشد به همان اندازه باعث پيدايش بحران هاي هويتي و اجتماعي براي آن ملت خواهد بود و آن اجتماع را به سمت بي هويتي و بي تفاوتي و پوچي و بيهودگي رهنمون خواهد شد.
شناخت نقاط ضعف و قوت فرهنگي و اجتماعي، گرايش ها و حساسيت ها و فراز و نشيب ها و ايام اقتدار و افول اين حيات اجتماعي و ريشه يابي علل و دلايل آنها براي تقويت فرهنگ و ارتقاي سطح آن بسيار مهم و حياتي مي نمايد. اين معني در مورد ملت ترك ايران و به طبع مردم شهرستان بهار نيز صادق است. گردآوري و تدوين مجموعه اي كامل از تاريخ و فرهنگ، نحوه ظهور و گسترش و تكامل و ترقي حيات اجتماعي مردم ترك شهرستان بهار و بازشناسي زواياي گم گشته و ناپيداي فرهنگي و اجتماعي ... آن، آرزوي هر فرد آگاه و دلسوز به فرهنگ و تاريخ و هنر اين شهرستان است. دسترسي به اين مهم جز با كاوش پيگير و مستمر در زواياي پيدا و پنهان گذشته، امكان پذير نيست. در زمينه فرهنگ بهار كه بطور كامل دربرگيرنده زبان، ادبيات، تاريخ، آثار ادبيات شفاهي، فلسفه، عرفان، سياست باشد، بيش از هر چيز تدوين، تاليف و انتشار و بررسي انتقادي مدارك و اسناد مربوطه، ضروري و لازم است تا محققان بتوانند لااقل از اين منظر با اطمينان خاطر در طريق جمع آوري و تاليف و تدوين فرهنگ جامع بهار و تتبع در آن گامهاي اساسي بردارند.
اگر چه به سبب عدم اهتمام خود ما، تحقيق و فحص وافي در تاريخ و فرهنگ و هنر و ادب و ... مردم ترك شهرستان بهار صورت نگرفته، اما بي گمان با عزم جمعي نخبگان شهرستان بهار و تاسيس بنيادي كه متكفل اين امور باشد، مي توان به مقصود رسيد و در اين راه البته نبايد از موانع و اظهارات و افاضات! مغرضانه افراد و ناصر خودباخته و خودفروش، واهمه اي به خود راه داد ؛ افراد بي هويتي از خود ما كه به گمان باطل خود عرصه علم و تحقيق را در استان و شهرستان مان خالي تصور نموده و به نشخوار اباطيل كسروي خائن در مورد مردم مناطق ترك نشين استان همدان و از جمله شهرستان بهار پرداخته اند؛ در حاليكه خود نيز مي دانند ادعاي اينكه مردم ترك آزربايجان از جمله تركان استان همدان، ترك نبوده (!!؟) و بعدا ترك شده اند (!؟) همان سخنان كسروي خودفروش و مرتد است كه براي نيل به اهداف سياسي و نابود كردن هويت تركان ايران بيان مي شد. مردم ما بي شك جسارت غيرقابل بخشش اينگونه افراد را در آينده نزديك پاسخي درخور خواهند داد. آري! مردم اين منطقه ترك بوده ، ترك هستند و ترك باقي خواهند ماند. از اساسي ترين و مهمترين مظاهر تجلي ذوق و هنر هر بهاري، شعر تركي است كه به زبان مادري مردم منطقه بوده و خود قالبي ايده آل براي بيان انواع تفكرات و تخيلات شاعرانه محسوب مي گردد.
معمولاً زبان نثر وسيله اي براي بيان مفاهيم و معاني ظاهري و سطحي مطرح است و زبان شعر دقيقاً نقطه مقابل آن يعني آشكار گويي و بيان عريان حقايق و جلوه گاه شوريدگي و طغيانهاي روحي و رواني و عرصه تبلور و تجلي وجدان ناخودآگاه اجتماعي و فردي و جايگاه بروز احساسات پاك و عواطف بي آلايش مردمي محسوب مي گردد، اما اين خصيصه در شعر تركي و ادبيات عاميانه و شفاهي منطقه با امتزاجي شگفت انگيز و خارق العاده با كاركردي ديگر گونه و هماهنگ و مثبت ظاهر گشته و به ظرفيت و شيوايي بيان افزوده و قالبي ست ايده آل و آرماني براي شاعران و هنرمنداني كه در برهه اي به شاعري مي پردازند كه ادبيات شفاهي رواج دارد.
تاريخ اين شهرستان آكنده از شاعراني است كه با زبان مردم خود به آفرينش هنري در بالاترين سطوح هنر و ادب عظيم و متعالي تركي دست يازيده اند ، كه اگر چه بدلايلي كه ذكر شد، هيچگاه در فضاي "رسمي" فرهنگ مطرح نگشته اند، لكن اكنون زمينه براي شناساندن اين ستارگان شعر و ادب مهيا شده و بسياري از فرهيختگان و پژوهشگرانمان در قالب هئيت هاي علمي و پژوهشي به كاوش و كندو كاو در اين زمينه مي پردازند تا آفتاب وجود هنرمندان و مفاخر فرهنگي اين شهرستان بيش از اين در محاق تنگ نظري و موضع گيري غرض ورزانه تاريخ سازانِ حقيقت سوز نماند و آشكار شود. از جمله بزرگان شعر و ادب تُرك برخاسته از شهرستان بهار و چه بسا شاخص ترين و نام آورترين ايشان، شاعر بلند مرتبه و عارف دلسوخته ، "آشيق رضا باهارلي" مي باشد.
بدون ترديد، مرحوم مولانا رضا باهارلي از مفاخر فرهنگي و از درخشان ترين چهره هاي ادبي تركان استان همدان، بلكه از ستارگان بي بديل دنياي شعر تُرك و در اداد و رديف بزرگان و آشيقهاي بزرگي چون "آشيق عَلَسگر" ، "خسته قاسيم" ، "آشيق قرباني" ، "آشيق قَشَم" ، "آشيق جوان" و ... است ؛ ستاره اي كه متاسفانه در ساية ! بي مهري به زيان و ادبيات بي همانند تركي ناشناخته مانده است.
چهرة درخشاني كه اشعار بر جاي مانده از وي تا به اكنون كه تقريباً سيصد سال از زمان وي مي گذرد ، چنان در دل مردمان اين خطه ريشه دوانيده و چنان عمق و عقبه اي به وجود آورده كه از پير و جوان، زن و مرد و عارف و عامي كما بيش از اشعار او را در سينه دارند. اگر چه در حال حاضر از سال دقيق تولد، وفات، خانواده و ... مولانا رضا باهارلي، سند مكتوبي در دست نيست و نحوه زندگي و معاش و ممات وي در پرده ابهام مانده، لكن مي توان چهرة اسطوره مانند او را در ميان آثار حكمت مثالش رويت كرد كه در سخن پنهان، مانندِ بو در برگ و گل است و آنكه طالب ديدار اوست، بايست وي را در ميان اشعارش ببيند. اشعاري كه از سيصد سال پيش حتي مرزهاي منطقه را درنورديده و مناطقي وسيع از تبريز و اردبيل و اروميه و زنجان و تركيه و آزربايجان و قفقاز و گرجستان را در زير سيطره و نفوذ خود دارد و هنوز آن ترنّمات هاي دلنشين و عارفانه وي، از گلوي آشيق هاي اين مناطق شنيده مي شود.
داستانهاي متعددي در مورد "آشيق رضا باهارلي" در ميان مردم رايج است كه از آن جمله است داستاني كه روايت شفاهي آن در ميان مردم در حد تواتر است و نسل به نسل و سينه به سينه به از گذشتگانمان به مردمان امروز رسيده و آن داستان رخ دادن مكاشفه اي عرفاني براي "آشيق رضا" است كه در آن مكاشفه به جهت سادگي و بي پيرايگي و صافي ضمير و طهارت باطن، مولاي متقيان علي (ع) بروي ظاهر گشته و جامي از دستان مباركش بر وي مي نوشاند و پس از آن است كه پرده هاي غفلت از ديده گانش به كنار رفته و نهان هر چيز را به عيان مي بيند و سرآغاز شاعري وي نيز به همين مكاشفه عرفاني بر مي گردد كه خود در جاي جاي اشعارش اين وقايع را خاطر نشان مي كند و به همين لحاظ جانمايه اكثر شعرهايش، مضاميني از قبيل پند و اندرز و بي وفايي دنيا و مرگ و حساب و كتاب و كليات مسائل ادبيات تعليمي است و به جرأت مي توان گفت كمتر شاعري چون وي با اين گستردگي به اين نوع مضامين پرداخته است.
شعرهاي "آشيق رضا" بي پيرايه، زلال. جاري گشته از سرچشمه حقيقت و خالصانه است و به روشني حكايت از آن دارد كه دل و جان شاعر به نور ايمان روشن گشته و قدم در وادي حقيقت نهاده و به مقام استغنا از دنيا و جيفه آن و تقوا و وارستگي نفس نائل گشته است و از قيل و قال علم و مدرسه و علوم ظاهري كه چيزي جز حجاب جان سالك نيست، بركنار است كه "العلم نورٌ يقذفه الله في قلب من يشاء" و از اين روست كه در به تصوير كشيدن خلقت آسمانها و زمين و بيان فلسفه آفرينش و مراتب وجود و ظهور و تجلي حقيقت در كالبد 14 معصوم و شرح عرفاني قوس نزول و صعود و ... قدرتي شگفت آور دارد.
نكته ديگري كه با بررسي ديوانهاي شعر آشيق هاي و شاعران مناطق ديگر آزربايجان به دست مي آيد آنست كه ، بسياري از شاعران و آشيقها از مضامين بلند و عرقاني "آشيق رضا" تاثير پذيرفته اند و به جز چهره هايي نظير "تئليم خان" و "خسته قاسيم" ، بسياري از چهره هاي ديگر كه متاخرتر از آشيق رضا باهارلي مي زيسته اند، چه در حوزه زبان و ساختار ظاهري شعر و چه از جهت مضامين شعري از خوان گستردة هنر "رضا باهارلي" بهره ها برده اند و البته اين مسائل در « مجموعه شعر آشيق رضا باهارلي » كه به همت تعدادي از محققين بهاري در حال تدوين و گردآوري است، مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. پايان اين مقاله را به فراخواني عمومي متصل مي كنيم و آن اينكه:
با عنايت به اينكه بسياري از آثار اين شاعر و هنرمند بلند مرتبه بهاري در سده هاي گذشته به توسط آشيق ها و نوازندگان منطقه به شهرستان هاي دور و مجاور انتقال يافته و با گذشت زمان تنها اندك از آن همه آثار درخشان به ما رسيده به اطلاع عموم هنرمندان و نخبگان فرهنگي و هنري و آشيق ها و شعراي ارجمند مي رساند چنانچه آثار و اشعاري از آشيق رضا باهارلي را در اختيار دارند و يا از وجود آن در نزد افراد ديگر مطلع هستند، مراتب را جهت هر چه كاملتر شدن ديوان اشعار آشيق رضا ، به اطلاع ما برسانند.
ذيلا سه نمونه از اشعار آشيق رضا باهارلي را تقديم خوانندگان عزيز مي نماييم:
آشيق ريضا باهارلي
ياغيدير فلك
ائي آقـالار ! هيچ كس " منـم " ديمه سين
شاهلارين تختيني داغيدير فَلَك
من فقيره دادرسليگ ايتمه دي
يان دوشوب مينملَه ن٬ ياغيدير فلك
بو يوخسوللوق مَنه يامان آد اولدي
دوست ايشيديب دوشمنلريم شاد اولدي
قوهوم ـ قارداش ، ائل منيمله ن ياد اولدي
ايندي حيمايَتين چاغيدير فلك
منزيليم اولوب كونج-ي ويرانه
طعنه لر باغريمي دؤندَه ريب قانه
بارماقلارا بئله اولدوم نيشانه
ييدوغوم هلاهل ، آغيدير ، فلك
گؤزه ل ايلهام آلار حُوسن-ي اَزَلدن
عاشيقلار مجنونه دؤنه ر گؤزه لدن
َايچه ر لر بير به بير جام-ي اَجلدن
اَلينده مِئي ، هله ساقيدير فلك
« ريضا » دييَه ر : نئچه دؤوران گئچيرتديم
هر دوشه ن كَرواني يورددان كؤچورتدوم
عاشيقلارا غم باده سين ايچيرتديم
جاميمده مئي ، هَله باقيدير فلك
آشيق ريضا باهارلي
تاري درگاهي
ائي آقالار ! دونيا ايجاد اولاندا
" آدم صفي آللاه " ، قوشا يازيلدي
قودرت قلميني قاشا قوياندا
هر كيمين قيسمتي قاشا يازيلدي
بيري سولطان اولوب ، بيري سركرده
بيري بازرگاندير ، سير-و سفرده
بيري عؤمور بويو ، چولقاشار درده
بيريسي خان ، بيري پاشا يازيلدي
داغلار دامانيندا يورد سالار ائللر
قاينايار بولاقلار ، بولانار سئللر
اؤردَه يه گؤل يازيب ، جئيرانا چؤللر
آسلانين مسكني مئشه يازيلدي
مؤشگولده قالاندا چاغير آللاهي
آچيقدير هميشه تاري درگاهي
قورآن`ين زينتي ، او بسم اللهي
آيه لر گله نده باشا يازيلدي
« ريضا » دييَه ر بير گون كَسيله ر روزوم
اَجليم يئتيشه ر ، باغلانار گؤزوم
دوشه ر آغيزلارا غوصصه لي سؤزوم
دييَه رلر كي : آدي داشا يازيلدي
آشيق ريضا باهارلي
« ريضا باهارلي »نين گؤوهردير سؤزي
دلي گؤينوم دؤرت طرفدن آه ائلَه ر
هر يانا دولانسان ، غَمَه ، چاري يوخ
شاهي گدا ائيله ر ، گدالاري شاه
فلك گرديشينين ائعتيباري يوخ
بد اصيلين ايشي واره دوزولدي
اصيللينين گؤل پرگاري پوزولدي
هر ايگيد كي قاتاريندان اوزولدي
آللاهيندان سوواي ، اوميدواري يوخ
دونيا جيفه سيندن نامرد ، مرد اولار
يوخسول ايگيدلرين رنگي زرد اولار
قوهومدان ـ قارداشدان اوزي سَرد اولار
دييه للَر : بي غئيرت ، ناموس ـ عاري يوخ
اگر گئيسه ن يوز ايل آغي ـ قيرميزي
چولقالار آخيردا بئش آرشون بئزي
« ريضا باهارلي »نين گؤوهردير سؤزي
نادان بازاريدير ، خريداري يوخ
توش گَلسه م »آشيق ريضا«يَه
علي صادقي (وورغون)
باهار شهه ري- همدان اوستاني -آزربايجان
( « سينا » هفته لييينين 117- نجي سايسيندا چاپ اولموش )
آشيق رضا : " آشيق رضا باهارلي " از بزرگترين آشيق ها و شاعران مردمي دنياي ترك كه به تقريب 300 - 350 سال پيش از اين، در شهر " بهار " ( باهار ) مركز شهرستان هنر پرور " بهار " ( باهار ) چشم به جهان گشود و « بئيش بند »ها و اشعار تركي اش ورد زبانها است. 2)
ائي آقـالار دلـي گؤيـلوم كاميـني
بير گون بوُ دونيادان آللام ايشاللا
فلكـين اليـندن ، اَجَـل جاميـني
آليب ، ايچيب سَرخوش اوْللام ايشاللا
حضرت ـ ي عزراييـل آلاندا جانـي
وقت يئتيشه ر تَرك ائدَه رَه م دونياني
توْپراغه سالارام جيسم ـ ي عورياني
اوْ دونيا قاپيسين چاللام ايشاللا
ملاييكلَـر قـاپي آچـار اوزومَه
جننت باغي ، خوْش گؤرونَه ر گؤزومَه
آنام گَلَه ـر اَليـن قـوْيار ديزيمَه
قوْللاريم بوْينونا ساللام ايشاللا
بو باشيما گله ن درد ـ ي بلايه
ال گؤتورره م شوكر ائيله ره م خودايه
محشرده توش گَلسَه م " آشيق ريضايه " )
اليندن ساز آليب چاللام ايشاللا
كؤوثَر قيراغيـندا گؤررَه م آقامي (1)
" وُورغون"ام ، موولايا وئررَه م سلامي
موبارك اليـندن آلارام جامي
مست اوْلوب يانيندا قاللام ايشاللا
آقا : حضرت علي ( ع(1 )